سال بيست و دوم ـ شماره 191 ـ آبان 1392، 11ـ26
آفرين قائمى*
كريم خانمحمدى**
چكيده
در طول تاريخ، هر مجتمعى داراى ارزش ها و هنجارهايى بوده اند كه همه برخاسته از بينش هاى ريشه اى (مبانى) آنهاست. بدين روى، با تبيين يا اصلاح آن مبانى مى توان بر تعميق و سعه عمل صحيح بر طبق آنها تأثيرى بسزا نهاد. اين نوشتار به اختصار بر «مبانى انسان شناختى» متمركز است. انسانى كه به دوبعدى بودن انسان، بقاى روح پس از مرگ، اختيار و تكليف، امكان تعالى انسان تا مقام خلافت الهى با كسب يقين و صبر و عمل به ارزش ها معتقد باشد، در فكر و نيت، گفتار و منش كاملاً متمايز از شخصى عمل مى كند كه اينها را قبول ندارد؛ زيرا امورى كه براى اين يكى ارزش است (مثل معنويات و ايثار)، ممكن است براى ديگرى ضدارزش به نظر برسد و بعكس (مثل تجمل و مدگرايى). در عين اينكه برخى امور فطرى (مثل نوع دوستى و كمال خواهى) نزد هر دو ارزش، و برخى (مثل ظلم، تحقير و تمسخر) نزد هر دو ضدارزش محسوب مى شوند.
تحقيق حاضر با روش تحليلى ـ توصيفى به بررسى موضوع موردبحث پرداخته است.
كليدواژه ها: انسان شناسى، تجرّد روح، تعقل، اختيار، خلافت الهى، مسئوليت، ارزش.